قلم - «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست»...
از انبوه خودروهای زیادی که در کنار خیابان پارک شده، متوجه میشوم که به دانشگاه نزدیک شدهایم؛ ساعت یازده و بیست وپنج دقیقه است که به دانشگاه میرسیم، جمعیت بسیار زیادی از دانشجویان به سمت سالن در نظر گرفته شده برای مراسم در حرکتند اما سالن از چند ساعت قبل پر شده است و آنها مجبورند از بیرون سالن به صحبتهای میرحسین گوش دهند.
از در پشتی وارد دانشگاه میشویم؛ در سالن به قول معروف، جای سوزن انداختن نیست؛ دانشجویان با حضور گسترده خود سنگ تمام گذاشتهاند در سالن ولایت، سالن ورزشی دانشگاه آزاد که برای سخنرانی میرحسین درنظر گرفته شده.
علاوه بر جایگاه تماشاچیان، تمام محیط داخل سالن نیز مملو از دانشجویان پرشوری است که یک لحظه هم سکوت نمیکنند؛ سرودهای ملی در حال پخش شدن است وقتی صدای بخشی از سخنرانی خاتمی در سالن پخش میشود که میگوید "مردم باید بیش از آنکه شخص را انتخاب کند راه را انتخاب کنند"، اشتیاق دانشجویان به اوج میرسد و یک صدا با شور و شوق فریاد میزنند «سلام بر موسوی ، درود بر خاتمی».
دانشجویان دختر با دستبندها و سربندهای سبز رنگ به استقبال میرحسین آمدهاند؛ پسران پرشور دانشگاه یزد هم پرچم سه رنگ کشورمان را بالای سرشان تکان میدهند و یکصدا سرود «یار دبستانی» سر میدهند؛ دانشجویان زیادی هم که جایی برای نشستن در سالن پیدا نکردهاند، خود را به پنچرههای بالای سالن رساندهاند و پوسترهایی از میرحسین و خاتمی را به دست دارند.
یکی از دانشجویان پسر دستنوشتهای را بالا سر گرفته که روی آن نوشته است: «هر چند بیست سال دیر آمده است، در بیشه انتخاب، شیر آمده است»، «گر سید ما برفت از عرصه برون، برخیز عزیز من که میر آمده است». دانشجویی دیگر پلاکادری بالا سر گرفته که در یک طرفش عکس میرحسین در کنار عکس دکتر شریعتی قرار گرفته و در طرف دیگر نوشته شده: «آزادی اندیشه بی میرحسین نمی شه».
دانشجویان که اشتیاقی زیاد برای ورود میرحسین به سالن دارند و یک لحظه آرام نمیگیرند، یکصدا شعار میدهند: «درود بر موسوی، سلام بر رهنورد».
استادان و دانشجویان دانشگاه آزاد میبد در پارچه نوشتهای آوردهاند: «مهندس موسوی به شهر دارالعباده خوش آمدی».
ویدیو کلیپ «سر آمد زمستون» که پخش میشود، شور و اشتیاق دانشجویان به اوج میرسد و جمعیت پرتعداد دانشجویان با تکان دادن هماهنگ پرچمهایشان، سالن دانشگاه را سراسر سبز میکنند.
مجری مراسم میگوید: آقای خاتمی چون تازه از سفر مکه بازگشته، نتواستهاند همراه مهندس موسوی باشند اما از مردم یزد خواستند که از ایشان استقبالی شایسته داشته باشند؛ نام خاتمی که بر زبان مجری جاری میشود، تشویقهای دانشجویان بیوقفه اوج میگیرد.
مجری ادامه می دهد: مردم یزد، مهندس موسوی را چون نگین انگشتری در بر میگیرند و آنچنان که شایسته است، از ایشان استقبال میکنند.
سرود «ای ایران» پخش میشود و پرچم سه رنگ کشورمان باز هم بر فراز دست دانشجویان سبزپوش به اهتزاز در میآید؛ بسیاری از دانشجویان، عکسی مشترک از میرحسین و خاتمی بالای سر بردهاند؛ مجری مراسم میگوید میرحسین تا چند دقیقه دیگر به سالن میرسد و از جمعیت کثیر دانشجویانی که موفق نشدهاند وارد سالن شوند، خواهش میکند راه را برای حضور مهندس موسوی در جمع دانشجویانی که ساعتها در سالن منتظر هستند، باز کنند. دانشجویان دختر یکصدا شعار میدهند «سلام بر خاتمی» و دانشجویان پسر در پاسخ شعار میدهند «درود بر موسوی».
حدود ده دقیقه از ساعت دوازده گذشته که با ورود مهندس موسوی به جمع دانشجویان در سالن، استقبال دانشجویان از او وصفناشدنی میشود؛ اشتیاق دانشجویان به اوج خود رسیده و صدای مجری در صدای بلند جمعیت پرشور گم میشود.
میرحسین در میان تشویقهای پیاپی دانشجویان و فریادهای «میرحسین میرحسین حمایتت میکنیم» وارد شد؛ حرکت پرچمهای سبز، سالن دانشگاه را یکپارچه سبز رنگ کرده است؛ میرحسین با آرامش و لبخندی بر لب به ابراز احساسات دانشجویان پاسخ میدهد.
با خواندن قرآن کریم در ابتدای مراسم، آرامش نسبی درسالن حاکم می شود؛ پرچمهای سه رنگ کشورمان با پخش سرود ملی بار دیگر در دست دانشجویان بلند میشود که یکصدا فریاد میزنند «سلام بر رهنورد، درود بر موسوی»، «موسوی پاینده رییس جمهور آینده».
برخی از دانشجویان عکسی از میرحسین را در کنار امام (ره) در دست دارند که زیر آن به نقل از ایشان نوشته شده است: «جز آقای موسوی کسی مصلحت نیست».
روی پلاکادرهای دیگر جملههایی چون «صدواقعه چون دوم خرداد بسازیم» و «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست» نوشته شده است.
مجری مراسم در میان شور و شوق فراوان دانشجویان که سر و صدای زیادی ایجاد کردهاند، از میرحسین با نام بزرگمرد تاریخ ایران یاد میکند و میگوید «ای نور چشم امام و امت، به شهر خاتمی خوش آمدی»؛ با این جمله بار دیگر صدای فریادها و تشویقهای دانشجویان به اوج خود میرسد.
دانشجویان با شور و شوق زیادی فریاد میزنند «موسوی موسوی حمایتت میکنیم»...
پیش از آغاز سخنان مهندس میرحسین موسوی، رییس دانشگاه پشت میکروفن قرار میگیرد و از میرحسین به عنوان چشم و چراغ اصلاح طلبان و مدیر دوران دفاع مقدس نام میبرد، خیل کثیر دانشجویان حاضر در سالن همچنان با شوق فراوان شعار میدهند «میرحسین میرحسین حمایتت میکنیم». میرحسین از شدت گرمای سالن، کتش را در میآورد.
در حالی که تعدادی از دانشجویان پلاکادرهایی در مخالفت با میرحسین بالای سر برده بودند و این اقدام آنها با مخالفت شدید، اکثریت حاضر در سالن مواجه شده است، مجری مراسم تاکید میکند در راستای شعار زنده باد مخالف من، هیچ برخوردی با افرادی که شعار مخالف در دست دارند، صورت نگیرد.
دکتر رهنورد، پیش از مهندس موسوی قصد دارد سخنان خود را آغاز کند که در این لحظه دانشجویان دختر یک صدا فریاد میزنند «سلام بر موسوی، درود بر رهنورد».
رییس سابق دانشگاه الزهرا (س) در جمع دانشجویان، سخنان خود را اینگونه آغاز میکند که «امروز برای من روز پرشکوهی است چون در جمع شما دانشجویان عزیز و استادان بینظیر هستم»...
دکتر رهنورد در میان تشویقهای شدید دانشجویان با اشاره به فرهنگ غنی یزد از مردم این شهر به نیکی یاد میکند؛ او رحلت آیتالله بهجت را تسلیت میگوید و هنگامی که از آیتالله روحالله خاتمی یاد میکند، تشویق دانشجویان به اوج میرسد.
رهنورد در میان شور و شوق فراوان دانشجویان میگوید، کاش امروز آقای محمد خاتمی اینجا بودند. سخنان وی با ابراز احساسات دانشجویان همراه میشود.
زمانیکه رهنورد میگوید من برای شعار آزادی بیان، قلم و اندیشه با رژیم شاه مبارزه کردم و اکنون هم به این آرمانها امیدوارم، تشویق دانشجویان هم به اوج میرسد.
رهنورد از لزوم استقلال دانشگاه و آزادی زندانی سیاسی میگوید و دانشجویان با شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» یکصدا به تشویق رهنورد میپرداختند؛ عدهای از دانشجویان یک صدا شعار میدهند «آزادی اندیشه بیموسوی نمیشه».
میرحسین قصد دارد، سخنان خود را در دانشگاه آغاز کند اما ابراز احساسات مداوم دانشجویان مانع از سخن گفتن او میشود.
به گزارش خبرنگار قلم نیوز، مهندس موسوی در ابتدای سخنانش از یزد به عنوان شهر خاتمی یاد میکند که این صحبتها با تشویقهای شدید دانشجویان همراه میشود.
میرحسین با تسلیت درگذشت آیتالله بهجت تاکید میکند که قصد ندارد خیلی سخن بگوید و ترجیح میدهد جلسه به صورت پرسش و پاسخ اداره شود و در سخنانی کوتاه به انتقاد از شرایط حاکم بر فضای رسانهای کشور میپردازد و میگوید رسانه ملی آن طور که شایسته است به وظایف خود به درستی عمل نمیکند اما ما امیدواریم انتخابات، آزاد، رقابتی و منصفانه برگزار شود.
موسوی در میان تشویق شدید دانشجویان میگوید: دست ما از این رسانه کوتاه است، با وجودی که صدا و سیما در دوره قبلی برنامههای خود را برای ایجاد نشاط از ماه بهمن شروع کرده بود، اکنون میبینیم که گویی علاقه زیادی به ایجاد شور و شوق شرکت در انتخابات وجود ندارد و در این شرایط وظیفه تک تک شما عزیزان برای رساندن پیامها، اهمیت حیاتی پیدا میکند، دانشجویان در این لحظه فریاد میزنند «موسوی، موسوی حمایتت میکنیم».
اولین دانشجویی که برای سوال از میرحسین، پشت تریبون قرار میگیرد، خود را دبیر انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه یزد معرفی می کند و میگوید خیلی دوست داشتیم که در دانشگاه سراسری میزبان شما باشیم، این دانشجو با تاکید بر اهمیت نقش رییسجمهور در ساختار سیاسی کشور، ابهاماتی را درخصوص انگیزهها و برنامههای مهندس موسوی مطرح میکند و در ادامه سوالات تکراری و از پیش تعیینشده که در جلسات متعدد میرحسین از سوی برخی دانشجویان مطرح میشود، میگوید: با وجودی که شما از احقاق حقوق، مستضعفین سخن میگویید در میان افرادی که اطراف شما وجود دارند هر چه میگردیم کمتر کسی میبینیم که به حقوق مستضعفین توجه داشته باشند و همچنین این سوال برای ما مطرح میشود که آیا درست است مهندس موسوی با نهضت آزادی، فقط اختلاف سلیقه داشته باشد؟
سوالات این دانشجو با اعتراض شدید دانشجویان داخل سالن همراه میشود که یک صدا فریاد میزنند «سلام بر موسوی درود بر خاتمی».
میرحسین، دانشجویان را به آرامش دعوت میکند و میگوید اتفاقا سوالهای خوبی بود، من با شعار حمایت از حقوق مستضعفان به صحنه آمدهام، افرادی که در ستادم هم هستند قویا به این شعار معتقدند، در مورد دیگر اطرافیان هم باید بگویم دست خودم را به سوی همه کسانی که ضرورت را در تغییر وضعیت کنونی دیدهاند، دراز کردم و از حمایتشان استقبال میکنم؛ بدون اینکه معنی این استقبال معنی یکسان بودن باشد.
میرحسین در میان تشویقهای شدید دانشجویان، با لحنی که بسیار جدیتر از گذشته به نظر میرسد، میگوید امروز کشور در خطر است؛ هر کسی این خطر را احساس میکند، باید گرد شعار تغییر در دولت امید جمع شود.
تشویق دانشجویان حاضر در سالن، یک لحظه هم پایان ندارد. میرحسین ادامه میدهد: از وضعیت فعلی خسته شدهایم؛ از قانونگریزی خسته شدهایم؛ از ضدیت با پیشرفت و توسعه خسته شدهایم؛ تورم 25 درصدی یعنی کوچک شدن سفره ضعیفان... دانشجویان چنان به وجد آمدهاند که یک صدا فریاد میزنند: نصر منالله و فتح قریب.
مهندس موسوی درباره رابطه با نهضت آزادی میگوید: ما هر جا میرویم این دوستان، نهضت آزادی را رها نمیکنند؛ شما هر چه بگویید، من بیشتر توضیح میدهم و این به ضرر خود سوالکنندگان خواهد بود.
دانشجویان یکصدا مهندس موسوی را تشویق میکنند، میرحسین با ذکر خاطرهای از پیش از انقلاب میگوید: شهید بهشتی جمعی از افراد انقلابی را به خانه خود دعوت کرد و پیشنویس اساسنامه حزب جمهوری اسلامی را در اختیار جمعی از نهضت آزادی قرار داد و گفت شاید اکنون نهضت آزادی نتواند با شعارهای ملیگرایی، ملت را بسیج کند، بیایید با هم متحد شویم؛ این روحیه قبل از انقلاب بود و در انتخاب دولت موقت پس از انقلاب هم حضور مرحوم بازرگان در دولت به درخواست خود شهید بهشتی بود؛ دانشجویان یکصدا فریاد میزنند «موسوی موسوی حمایتت میکنیم».
میرحسین ادامه میدهد: با وجود اینکه بعد از شکلگیری انقلاب، اختلافاتی در زمینههای مختلف پیش آمد، هیچکدام دلیل بر این نمیشود که از دهن من این حرف را بیرون بکشید که من نهضت آزادی و افرادش را شهروندان جمهوری اسلامی ندانم؛ من با آنها اختلافنظر دارم اما نمیتوانم آنها را شهروند کشور ندانم.
وقتی مهندس موسوی میگوید، نه تنها نهضت آزادی بلکه هر فرد دیگری مطابق قانون اساسی در کشور زندگی میکند، حق بهرهمندی از حقوق شهروندی را دارد، صدای تشویق دانشجویان بار دیگر سالن دانشگاه را پر میکند.
موسوی از شعارها و وعدههای بیاساس انتقاد میکند و میگوید: چطور دولتی که چهار سال شعار مبارزه با فساد داشته، نتوانسته یک نفر از اینهایی که مدعی فسادشان بوده را هم تحویل دادگاهها دهد؟ اگر هر روز ادعای مبارزه با فساد سر دهیم بدون اینکه افراد فاسد را معرفی کنیم، این جرمی است و توهین به مردم شناخته میشود.
در این لحظات، مطابق معمول برنامههای گذشته مهندس موسوی صدای میکروفن برای دقایقی قطع میشود. دانشجویان، سکوت سالن را با فریادهای حمایتآمیز از مهندس موسوی پر میکنند، پس از وصلشدن مجدد صدای میکروفن، مهندس میگوید قصد دارد به عنوان لایحهای محدویتهایی را بر قدرت تهمتزنی دولت بر اقشار مردم و نیروهای سیاسی اعمال کند چرا که شعار مبارزه با فساد راحت است اما اجرای آن بسیار سخت است.
میرحسین میگوید: من در راه آمدن به اینجا شنیدم، از مردم برخی روستاها خواسته شده با حضور خود در مکانهای خاص، 150 عدد نان بگیرند؛ آیا این خودش فساد نیست؟
دانشجویان با تشویق بیوقفه «میرحسین» یک صدا شعار میدهند: «دولت سیب زمینی نمیخواهیم نمی خواهیم».
دانشجوی دیگری به نمایندگی از بانوان چند سوال را درباره آینده بانوان از دولت میرحسین مطرح میکند و میزان تعهد او به شعارهایی که مطرح میکند.
میر حسین صادقانه پاسخ میدهد: من از اول زندگی خود به این معتقد بودم که کسی یا نباید قول دهد یا باید به قولش عمل کند؛ به هر حال ما مسلمانیم و معقتدیم که خدا هست و این بدترین کارهاست که انسان به مردم دروغ بگوید. بنابراین در جایی که کاری از دستم بر بیاید با اطمینان از آن سخن میگویم و در جاهایی که اختیاراتم نسبی است و مشروط به قدرتهای دیگر است، میگویم تلاش میکنم تا از همه قدرت رییس دولت استفاده کنم.
وقتی میرحسین میگوید که از هیچ نظر، منعی برای استفاده از زنان در بالاترین سطوح اجرایی وجود ندارد و من هم تلاش میکنم از زنان در کابینهام استفاده کنم، صدای تشویق دانشجویان دختر، سالن دانشگاه را به لرزه در میآورد؛ دانشجویان یک صدا فریاد میزنند «موسوی پاینده رییس جمهور آینده».
در ادامه این جلسه، دانشجویی دیگر از خاتمی به عنوان بزرگمرد اصلاحات درود میفرستد و تشویقهای سالن را به اوج میرساند؛ او با انتقاد از وضعیت فعلی حاکم بر جنبش دانشجویی میگوید مدتهاست که بغض سنگینی گلوی من و سایر دوستان را میفشارد، مدتهاست که زیر قانونشکنیها با قامتی خمیده ایستادهایم و آزادی اندیشه و آزادیهای مدنی از جامعه ما رخت بر بسته است، چهار سال است که جنبش دانشجویی نشاط خود را از دست داده است و بهتر بگوییم جنبشی نیست که بخواهد نشاط داشته باشد، او در میان تشویق شدید دانشجویان دیگر از میرحسین درباره دانشجویان ستارهدار، تجمعات صنفی، تعطیلی فلهای نشریات و آزادی بیان و پس از بیان، سوال میکند، دانشجویان که با بیان این سوالات با شعار «دانشجو میمیرد ذلت نمیپذیرد» به تشویق نمایندهای که این سوال را مطرح کرده، میپردازند.
میرحسین همچون چند سخنرانی گذشتهاش تاکید میکند که نگاه امنیتی به جوانان و دانشجویان به ضرر آینده کشور ماست؛ او در میان تشویق شدید دانشجویان باردیگر تاکید میکند که مخالف ستارهدار کردن دانشجویان است و یقینا این مساله را از دانشگاهها حذف خواهد کرد.
فریادهای «آزادی اندیشه بی موسوی نمیشه»، سالن دانشگاه را فراگرفته است. موسوی میگوید قطعا موافق آزادی بیان هستم و این مساله را جزو خواستهای اولیه انقلاب میدانم و معتقدم آنچه از قانون اساسی بر میآید آزادی بیان و آزادی پس از بیان است؛ او با انتقاد از شرایط کنونی پیش آمده به ذکر خاطرهای از اول انقلاب میپردازد که مناظرههایی بین شهید بهشتی و رهبران حزب توده و چریکهای فدایی خلق صورت میگرفت و جامعه نیز بدون بروز هیچ تنشی نظرات مطرح شده را مورد توجه قرار میداد و تصمیم گیری میکرد.
موسوی در میان شعار دانشجویان که میگویند «آزادی اندیشه بی موسوی نمیشه» ادامه میدهد: تعطیلی روزنامهها به صورت فلهای را محکوم میکنم؛ اخیرا میبینیم که روزنامه یاس نو هم توقیف شده اما هرگونه تعطیلی نشریه را محکوم میدانیم.
موسوی در پایان میگوید: ستاد من در استان یزد این توفیق را داشته که از کمکهای یک مرد آزاده که یازده سال در اسارت رژیم صدام بوده، استفاده کند و من از دکتر پاکنژاد که برادر دو شهید هم بوده است، تشکر میکنم. دانشجویان یکصدا فریاد میزنند «موسوی موسوی حمایتت میکنیم».
پس از پایان صحبتهای مهندس موسوی، دکتر رهنورد در سخنانی از تلاشهایش برای رفع تبعیض جنسیتی در دانشگاهها سخن میگوید؛ ما علاوه بر اینکه باید به این نکته توجه کنیم که 70 درصد دانشجویانمان را دختران فرهیخته تشکیل میدهند و افتخار کنیم، باید به آسیبشناسی این مساله هم بپردازیم که چرا پسرانمان نمیتوانند حضور گستردهتری در دانشگاه داشته باشند و فکر نمیکنم هیچ مرد شریفی این نکته را بپذیرد که با قبول آوانس و تبعیض جنسیتی وارد دانشگاه شود.
موسوی و رهنورد در میان تشویق شدید دانشجویان، سخنان خود را پایان میبرند و برای خروج از سالن آماده میشوند؛ دانشجویان داخل سالن یک صدا فریاد میزنند «موسوی موسوی خدا نگهدار تو».
میرحسین قبل از خروج از سالن شال سبزش را به یکی از دانشجویان هدیه میدهد و در حالی که صدای اذان از بلندگوی سالن پخش میشود، جمع پرشور دانشجویان را ترک میکند و از میان فشار جمعیت، خود را به بیرون از سالن میرساند، دانشجویانی که خود را به اتوبوس موسوی رساندهاند، در حمایت از او شعار میدهند «موسوی پاینده رییس جمهور آینده».
میرحسین باز هم با لبخند و خونسردی از دانشجویان خداحافظی میکند و در حالی که سیل جمعیتی که از سالن بیرون آمده، تمام مسیر عبوری را پر کرده است، از دانشجویان خداحافظی میکند و به سمت دفتر نماینده ولی فقیه و امام جمعه یزد میرود.
در راه رفتن به سمت اتوبوس خبرنگاران، از دانشجویی نظرش را درباره نشست امروز با موسوی میپرسم؛ او که هنوز هم هیجانزده به نظر میرسد، میگوید با ایستادگی مهندس موسوی در صحنه، خیالمان راحت است که اگر خاتمی نیست نمایندهای را داریم که از مطالبات دانشجویان و خواستههایشان حمایت کند.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 02,فوریه,2025